یک روز قبل از تولد
یک روز قبل از تولد: ساعت 7 صبح: بابات داره کاغذاش رو مرتب می کنه و حساب کتاب می کنه که تو می ری کنارش و ساعتش رو از روی میز توالت میندازی زمین و ساعت می شکنه ساعت 7:30 صبح: بابا حسابی از قضیه ساعت حرصش گرفته و تو خیلی خونسرد می ری بقیه کارتونت رو می بینی. کله سحری پرشین تون رو ایستگاه کردی و بابا دیگه حسابی قاطی می کنه و در یک اقدام انتحاری این کانال اعتیادزا رو دیلیت می کنه ساعت 8 صبح: بابا داره می ره بیرون و از بلوز نوی تو و حسن سلیقه مامان برای خریدنش تعریف می کنه. 5 دقیقه بعد بخاطر اینکه یه تیکه سرشیر توی شیرت بود هرچی شیر خورده بودی بالا می یاری روی بلوز نو و من مجبور می شم بلوزت رو عوض کنم در حالی که مجلسی که باید بریم آدم...
نویسنده :
مامان آروین
4:29